Best Actor
Best Actor Sam Derakhshani
درباره وبلاگ


sam and assal
آخرین مطالب
نويسندگان

 

گفت و گويي متفاوت با «نادر» سريال آواي باران/سام درخشاني:دزد و قاتل نيستم!

 

خراسان شمالي/به گفته طرفدارانش، «سام درخشاني» بازي نمي کند، بلکه با نقش زندگي مي کند و همين نکته باعث حمايت شان از اين بازيگر توانا، خوش اخلاق، خوش تکنيک و با ميميک چهره منحصر به فرد شده است.تعداد گفت و گوهايي که با روزنامه هاي کشور دارد به تعداد انگشتان يک دست هم نمي رسد؛ کم مصاحبه مي‌کند و اين بار البته به واسطه هم جواري خراسان شمالي با حرم امام رضا (ع) توانستم با او هم کلام شوم.«سام درخشاني» بازيگر نقش هاي ماندگار تلويزيون آن قدر شناخته شده هست که نيازي به تکرار نقش هايي که ايفا کرده است نباشد.بازيگر سريال «آواي باران» دوست ندارد سوپراستار باشد و فقط مي خواهد مردم دوستش داشته باشند و ميان تمام حرف هايش از مخاطبي مي گويد که معلوم است با تمام وجود دوستش دارد.«سام» بعد از پخش سريال «آواي باران»، خسته از يک روز کاري، به مدت يک ساعت، خوش برخورد، مودب و با انرژي، مهمان تلفني روزنامه خراسان شمالي شد تا به طور مفصل درباره «سامي» که هيچ شباهتي به «نادر» ندارد صحبت کند و شما حاصل اين گپ طولاني را مي خوانيد.

 

*شخصيت منفي دوست داشتني آواي باران؛ چقدر اين عنوان را براي نقشتان قبول داريد؟

**(مي خندد و با همان خنده شروع مي کند) نمي دانم، اگر اين گونه باشد من خيلي خوشحالم. فکر مي کنم که هيچ فردي منفي مطلق نيست، يعني اين افراد، شخصيت خاکستري دارند. هميشه مثبت و منفي در هم آميخته شده است و اين بستگي به موقعيت هايي دارد که در آن قرار مي گيرند و بنا به اتفاقات واکنش مثبت يا منفي نشان مي دهند.

*همان طور که شما مي گوييد بخشي از زندگي نادر پول پرستي و زياده خواهي اوست به گونه اي که از هيچ عملي فرو گذار نيست و حاضر است حتي اگر شده سر دايي اش را کلاه بگذارد و به خواسته اش برسد. از طرفي مي بينيد که اين آدم پولدار خانواده دوست هم هست و بينندگان، برچسب زن ذليل را هم به نادر مي زنند!

**نادر، آدمي بوده که هر چه پول در آورده به خانواده اش داده و فرد موفقي هم بوده که پيشرفت کرده است. نادر به غير از درگيري با دايي اش، هيچ مشکل اجتماعي ديگري ندارد و من با توجه به ابعاد شخصيتي او سعي کردم تا جايي که مي توانم اين را به تماشاچي نشان دهم تا مردم با سريال همراه شوند.

*آيا امثال نادر در دنياي واقعي هم وجود دارد و شما چقدر شبيه به او بوديد؟

**در اجتماع امروز، ما امثال نادر زياد داريم که از لحاظ مالي وضعيت خوبي ندارند و دوست دارند خيلي زود پله هاي ترقي را طي کنند و براي به دست آوردن اين جايگاه، حاضر به تلاش نيستند و به دنبال راه هاي ميانبرهستند. بعضي جوان هاي ما هم بالاي سرشان ابرهايي است و مي خواهند بدون تلاش به روياهاي خود برسند.

*حتي در بازيگري هم يک زماني تلاش مي کرديم و امروز هر فردي به ما مي رسد مي گويد: يک نقش اول خوب سراغ نداري به من بدهي؟! اين نشان مي دهد زحمت ها از بين رفته است و دنبال دست آويزي براي بالا رفتن هستند.

**با ايفاي نقش نادر راحت بوديد؟

*هميشه بين خودم و نادر چالش داشتم و بارها وقتي سناريو را مي خواندم مي گفتم آدمي که عاقل باشد اين کار را نمي کند. نادر با من خيلي فاصله دارد و اگر اين اتفاق براي من مي افتاد به بهترين شکل از امانت دايي ام نگهداري مي کردم و در آخر، آن چيزي را که حق خودم بود طلب مي کردم نه چيزي بيشتر از آن. اين را بايد بگويم که من از چراغ قرمز عبور نمي کنم و تا حالا نه دزدي کرده ام و نه آدم کشته ام ولي اگر من اين کارها را انجام نمي دهم دليل بر وجود نداشتن اين آدم ها نيست!

**يعني آدم هايي به خاطر چراغ قرمز جريمه مي شوند، افرادي هستند که دزدي مي کنند و در زندان هستند و من کاري را کردم که يک بازيگر بايد بتواند انجام دهد و بايد موجودي را بسازد که بتوان با آن همذات پنداري کرد و وقتي خودت باورش کني بيننده هم مي تواند او را باور کند.

*نادر و زيور، 2 فرزند دارند که تفاوت شان از زمين تا آسمان است؛ آيا اين موضوع، کمي غير منطقي نيست؟

**(مي خندد و مي گويد:) شما از اين خانواده ها نديده ايد که 2 بچه داشته باشند که شبيه همديگر نباشند؟ اگر نديده ايد خوش به حالتان ولي من خيلي ديده ام. من مي خواهم بگويم اين 2 بچه در يک مورد خيلي شبيه هم هستند؛ هر دو به پدر و مادر شان پشت مي کنند و آن ها را در درجه دوم اهميت قرار مي دهند؛ حالا يکي در راه درست و ديگري در راه نادرست که البته مي شود درباره راه نادرست «بيتا» هم حرف زد.

*منطق بيتا از لحاظ اجتماع قابل قبول نيست ولي او عاشق است و تنها چيزي که مي خواهد عشقش است.

**گريم شما خيلي تاثيرگذار بود؛ چقدر با گريم تان ارتباط برقرار کرديد؟

*خيلي خوشحالم، چون دوست عزيزم «نويد فرامرزي» کار گريم را بر عهده داشت و با توجه به روتين بودن سريال و زمان کمي که براي گريم داشت امکان کار بيشتر نبود. به طور مثال کار گريم من نيم ساعت تا 45 دقيقه طول مي کشيد که اگر اين زمان به 2 تا 3 ساعت مي رسيد به طور حتم، گريم بهتري مي شد ولي باز هم به خوبي از پس کار بر آمده بود و خيلي هم به من کمک کرد و مردم اين گريم را پذيرفتند.

*فصل اول سريال خيلي زود تمام شد و فصل دوم، زيادي کش دار شده است؛ آيا زمان بندي براي هر فصل کافي بود؟

**من هم فکر مي کنم که مي شد حداقل 5 قسمت ديگر را در فصل اول نشان داد و البته الان همگي به اين نظر رسيده ايم که ديدن فرق کردن زندگي نادر و زيور و باران مي توانست در فصل اول به دليل جذابيت تصويري وجود داشته باشد. الان هم سريال يک مقدار کش دار شده است که اميدوارم با پايان سريال چنين حسي وجود نداشته باشد و اين احساسي که به وجود آمده است با پايان خوب سريال از بين برود.

*دليل اين که شخصيت هاي منفي خاکستري و شخصيت هاي مثبت بيش از اندازه مثبت بودند چه بود؟

**اين موضوع به سياست هاي تلويزيون بر مي گردد که از گذشته وجود داشته است و همچنان نيز تعدادي از آثار بر اساس عادت نويسنده ها و کارگردان ها ايجاد شده است. تا حدي نقش هاي سياه و سفيد برگرفته از فيلم فارسي هاي قديم است که شخصيت ها يک تيپ خاص راه مي رفتند، مي خنديدند يا مثبت ها بسيار مثبت بودند. الان ته مانده آن تکرار و عادت است که قرار است آرام آرام تمام شود و ما بازيگرها سعي کرديم با ايفاي نقش شخصيت هاي خاکستري اين موضوع را برطرف کنيم.

*درقسمت هايي از سريال، نادر و زيور خيلي با چشم و ابرو جلوي چشم دايي طاها به هم اشاره مي کردند؛ آيا ديده نشدن اين حرکات توسط دايي طاها باور پذير است؟

**راستش نمي دانم موقع پخش چه جوري بوده ولي ما موقع اجرا چنين گافي نداديم و وقتي دايي حواسش نبود اين اشاره ها را مي کرديم که در زندگي عادي هم طبيعي است ولي معلوم نيست چطوري چيده شده که اين حس به وجود آمده است.

*ديالوگ هاي آواي باران زيادي سخت نبود، به خصوص براي بچه هاي کار؟

**اوايل اين طور بود و بعد برطرف شد. چند بار خودم هم تعجب کردم و واکنش نشان دادم که اين ها دارند شعر مي گويند که برطرف شد ولي بعضي ها گفتند حرف هايي که زده مي شود زشت است و بدآموزي دارد و بايد اين را در نظر گرفت که اين کودکان در چه فضايي بزرگ شده اند و به تبع آن، ادبيات خاص خودشان را دارند.علاوه برآن، يک خلاء هم وجود دارد که در آن گرفتاريم. وقتي سريالي در اصطلاح مي گيرد، مي گويند هندي است و اگر سريالي نگيرد مي گويند هنري است. بالاخره ما هندي بسازيم که بگيرد يا هنري بسازيم که نگيرد؟ در کل، هر کاري انجام مي شود باز هم يک حرفي برايش دارند.

*تجربه آواي باران چطور بود؟

**جذاب بود و به خصوص بعد از پژمان توانست باز هم پر مخاطب باشد. نقش من متفاوت از «وحيد» پژمان بود و اين درصد بالاي بيننده براي هر بازيگري جذاب است و اميدوارم اين روند ادامه داشته باشد.

*اين قدر طرفدار داريد که برنامه هاي تلويزيوني براي بالا بردن آمار مخاطبان شان از شما دعوت کنند؟

**خب...(کمي مکث مي کند)، ممنونم از همه آن هايي که به من لطف دارند و حمايتم مي کنند. در تمام لحظه هايي که کار و زندگي مي کنم دغدغه ام اين است که مردم راضي باشند، چون به دست آوردن اين همه انرژي خوب از دوستان که همگي هم سخت گير هستند نعمت بزرگي است که به راحتي نمي خواهم از دستش بدهم.

*شنيده ايم براي بازي در سريال هاي عيد نوروز چند پيشنهاد داشتيد که آن ها را رد کرديد؛ چرا؟

**به 2 دليل، اول اين که در اين مدت خيلي در تلويزيون بودم و احساس کردم که احتياج به تنفس دارم تا هم خودم و هم تماشاچي خسته نشود و اين که در کنار سريال پايتخت که قصه جذابي هم دارد فکر نمي کنم سريال هاي ديگر با اقبال بيننده روبه رو شوند و ريسک بزرگي بود.

*در مورد دکتر «سام صدر» در ويژه برنامه بازي پرسپوليس و استقلال هم توضيح مي دهيد؟

**(با خنده مي گويد:) دکتر «سام صدر» ايده اي بود که در لحظه شکل گرفت و وقتي خودم را روي آن صندلي در آن استوديو ديدم با خودم فکر کردم که من اينجا چه کار مي کنم و احساس کردم بد نيست که با طنز کنايه اي به خودم و به همه دست اندرکاران بزنم، خودم و پژمان را آن طور معرفي کردم و دليلش اين بود که اينقدر بار فني اين فوتبال پايين است که براي جذاب کردن مسابقه از حضور ما استفاده کردند.

*البته نظراتتان هم خيلي خوب بود.

**(در حالي که با حرارت واضحي از فوتبال صحبت مي کند مي گويد:) خيلي جالب بود؛ مي گفتند بازيکنان استرس دارند که بايد پرسيد بازيکني که سال ها بازي کرده است استرس چه چيزي را دارد. بعد گفتند بازي را حساس نکنيد و يا اين که تماشاچي ها با فوتبال قهر کرده اند.در مورد فوتبال پايه هم که 20 سال است شعارش را من به خاطر دارم و 20 سال هم پدرم يادش بود و قديم ها اين شعار وجود داشته، کي مي خواهند عمل کنند معلوم نيست!

*سينما يا تلويزيون؟!

**فرقي نمي کند چرا که در هر کدام کار مي کنم فقط به مخاطب فکر مي کنم. تعدادي از بازيگران، فقط کار سينمايي را قبول و فقط به رزومه فکر مي کنند ولي براي من راضي بودن مخاطب مهم است، اگرچه کار سينمايي را دوست دارم ولي در تلويزيون کارهاي جذاب تر و متفاوت تري به من پيشنهاد شده است، در همين 3 ماه 2 کار سينمايي به من پيشنهاد شد که آن ها را رد کردم چون سينمايي کار کردن به هر قيمتي مهم نيست.

*تئاتر چقدر روي بازي شما تاثير گذاشته است؟

**به تئاتر «بسيار بسيار» اعتقاد دارم. بخش بزرگي از يادگيري من به تئاتر مربوط مي شود و به نظر من سالي يک تئاتر را بايد کار کرد چرا که بازيگر صيقل مي خورد.

*کار طنز را بيشتر مي پسنديد يا جدي؟

**کاري که قشنگ باشد و گونه اش هيچ فرقي ندارد، شايد ديديد يکباره ترسناک يا اکشن بازي کردم.

*البته نقش شما در سريال «با من بمان» هم ترسناک بود.

**(با خنده مي گويد:) همه کارهايم ترسناک بوده، اتفاقاً آن جا هم اسمم نادر بود و همه مي ترسيدند که البته آن يک درام اجتماعي بود.

*سريال پژمان چطور بود؟ اطلاعاتتان از فوتبال براي ايفاي نقش چقدر کمک تان کرد؟

**من در آن جا نقش فوتبالي نداشتم و بيشتر شخصيتم ساده لوح بود و به خاطر برخورد خوب مردم، نقطه عطف بازيگري ام هم شد.

*9کيلو وزني که براي سريال پژمان اضافه کرده بوديد چه شد؟

**5 کيلو که کم کردم و بقيه را هم بعد از آواي باران با ورزش جدي از جمله فوتبال، تنيس و اسکي و همچنين رژيم غذايي کم مي کنم و هدفم رسيدن به وزن ايده آل است.

*دوست داشتيد بازي با بازيگر و کارگرداني خاص و يا حضور در فيلمي را تجربه کنيد؟

**بازي با استاد عزيزم پرويز پرستويي که اميدوارم زودتر اين اتفاق بيفتد. در مورد فيلم هم فيلم قرمز آقاي«فريدون جيراني» و کار آخر «اصغر فرهادي» را دوست داشتم.


*40 سالگي قرار است اوج بازيگري تان باشد؟

**(مي خندد) خب من الان حس نمي کنم 38 سالم است و فکر مي کنم 31 ساله ام و طبق زمان بندي سني خودم فکر مي کنم 40 سالگي که حدود 10 سال ديگر است روزهاي اوج بازيگري ام است!

*با اين نظر که در شهرستان ها روياي بازيگر شدن محال است، موافقيد؟

**نه، بسياري از بازيگران ما از شهرستان ها هستند. کسي که مبناي زندگي و کارش را روي اين هنر بگذارد و تلاش کند و استعداد هم داشته باشد به آن مي رسد.

*ز حضور در کاري با پيمان قاسم خاني به عنوان سورپرايز ياد کرديد؛ دليل آن چه بود؟

**هنوز نمي توانم درباره آن توضيح دهم ولي وقتي اتفاق افتاد فکر مي کنم براي سال آينده پر خبرترين اتفاق سال باشد.

*خاطره اي هست که براي شما جالب باشد؟

**آخرين موردي که شنيدم اين بود که افرادي با مادرم بحث مي کردند که من 48 سالم است که نشان مي داد اين نادر آواي باران باور پذير بوده است.

*خاطره را وقتي تعريف مي کني جذاب نمي شود و من هم هيچ وقت خاطره تعريف نمي کنم ولي چند روز پيش، موقع فيلم برداري يک نفر از اين وانتي ها که رد مي شد مي گفت: «آهن کهنه و ... مي خريم»، من را که ديد با همان حالت صدا پشت بلندگو گفت: «نادر جون، سام درخشاني، هر چي از پول دايي ات خوردي حلالت باشه»! که به خاطر بي مقدمه بودنش همه موقع فيلم برداري 10 دقيقه مي خنديديم.

*و آخرين جمله ات قبل از اين که تلفن را قطع کنيم؟!

**دوست دارم از نزديک، هواداران خراساني ام را ببينم. بايد بگويم اگر 5 هوادار واقعي داشته باشم، همان براي من کافي است. به طور ويژه آرزوي موفقيت و سلامتي را براي مردم خراسان شمالي دارم.

گفت و گو:نسيم شيرازي(روزنامه خراسان شمالی)

با تشکر از سحر جون مدیر وبmy star

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 104 صفحه بعد
پيوندها